امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Come Together

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
گرد هم آمدن، دور هم جمع شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد come together

  1. phrasal verb Arrive at a destination with someone after having travelled there with each other.

ارجاع به لغت come together

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come together» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come-together

لغات نزدیک come together

پیشنهاد بهبود معانی