امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Commend

kəˈmend kəˈmend
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    commended
  • شکل سوم:

    commended
  • سوم‌شخص مفرد:

    commends
  • وجه وصفی حال:

    commending

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
ستودن، ستایش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Everyone commended his courage.
- همه شجاعت او را ستودند.
- He commended our project warmly.
- او با گرمی طرح ما را مورد تأیید قرار داد.
- I commend myself to you, o, God!
- خود را به تو می‌سپارم ای خدا!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد commend

  1. verb recommend, praise
    Synonyms: acclaim, accredit, advocate, applaud, approve, boost, build, build up, compliment, countenance, endorse, eulogize, extol, give a posy, gold star, hail, hand it to, hats off to, hear it for, kudize, laud, pat on the back, puff up, sanction, speak highly of, stroke, support
    Antonyms: censure, criticize, disapprove, rebuke, reprimand
  2. verb hand over with confidence
    Synonyms: assign, commit, confer, confide, consign, deliver, entrust, proffer, relegate, resign, tender, trust, turn over, yield
    Antonyms: deny, keep, refuse

ارجاع به لغت commend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/commend

لغات نزدیک commend

پیشنهاد بهبود معانی