امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Committal

kəˈmɪtl kəˈmɪtl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    committals

معنی

noun
( commitment ) سرسپردگی، ارتکاب، حکم توقیف، تعهد، الزام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد committal

  1. noun The act of committing a crime
    Synonyms: commitment, perpetration, commission, consignment

ارجاع به لغت committal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «committal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/committal

لغات نزدیک committal

پیشنهاد بهبود معانی