امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Comparative

kəmˈpærətɪv kəmˈpærətɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    comparatives
  • صفت تفضیلی:

    more comparative
  • صفت عالی:

    most comparative

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
دستور زبان وجه تفضیلی، صیغه‌ی تفضیلی (صفت و قید)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The comparative of the adjective "big" is "bigger".
- bigger وجه تفضیلی صفت big است.
- The comparative of the adverb "quickly" is "more quickly".
- more quickly صیغه‌ی تفضیلی قید quickly است.
adjective
مقایسه‌ای، تطبیقی، سنجشی (مطالعه و روش و غیره)
- The comparative analysis of the two companies' financial reports revealed significant differences in their profit margins.
- تجزیه‌وتحلیل تطبیقی گزارش‌های مالی این دو شرکت، تفاوت‌های قابل توجهی را در حاشیه‌ی سود آن‌ها نشان داد.
adjective
دستور زبان تفضیلی، برتر (صفت و قید)
- The comparative form of the adjective "tall" is "taller."
- taller وجه برتر صفت tall است.
- The comparative form of the adjective "big" is "bigger."
- bigger صیغه‌ی تفضیلی صفت big است.
adjective
نسبی
- living in comparative comfort
- زندگی کردن در آسایش نسبی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد comparative

  1. adjective approximate, close to
    Synonyms: allusive, analogous, approaching, by comparison, comparable, conditional, connected, contingent, contrastive, correlative, corresponding, equivalent, in proportion, like, matching, metaphorical, near, not absolute, not positive, parallel, provisional, qualified, related, relative, restricted, rivaling, similar, vying, with reservation
    Antonyms: unequal, unlike

لغات هم‌خانواده comparative

ارجاع به لغت comparative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «comparative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/comparative

لغات نزدیک comparative

پیشنهاد بهبود معانی