امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Conduit

ˈkɑːnduɪt ˈkɒndjuət / / -dɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
مجرا، آبگذر، معبر، کانال، لوله، گذرگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The plumber installed a new conduit to connect the sink to the sewer line.
- لوله‌کش لوله‌ای جدید نصب کرد تا سینک را به مجرای فاضلاب وصل کند.
- communicative conduit
- مجرای ارتباطی
noun countable
قدیمی سرچشمه، مخزن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conduit

  1. noun passage
    Synonyms: aqueduct, cable, canal, channel, conductor, course, culvert, duct, flow, flume, gully, gutter, lead-in, lead-out, main, pipe, pipeline, race, sewer, spout, trough, tube, watercourse

ارجاع به لغت conduit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conduit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conduit

لغات نزدیک conduit

پیشنهاد بهبود معانی