امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Connexion

kəˈnekʃn kəˈnekʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
( connection =) ارتباط، اتصال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد connexion

  1. noun The process of bringing ideas or events together in memory or imagination
    Synonyms: connection, association, link
  2. noun Shifting from one form of transportation to another
    Synonyms: connection, connectedness
  3. noun The act of bringing two things into contact (especially for communication)
    Synonyms: connection, joining, connector, connecter, connective

ارجاع به لغت connexion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «connexion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/connexion

لغات نزدیک connexion

پیشنهاد بهبود معانی