امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Consistently

kənˈsɪstəntli kənˈsɪstəntli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more consistently
  • صفت عالی:

    most consistently

معنی‌ها

adverb C2
مرتب، منظم، پیوسته، دائم، یکریز، پیاپی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adverb
بدون تناقض، منسجم، یکدست
adverb
سازگار، موافق، دمساز، هماهنگ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد consistently

  1. adverb In an expected or customary manner; for the most part
    Synonyms: commonly, customarily, frequently, generally, habitually, naturally, systematically, normally, often, regularly, routinely, typically, usually
    Antonyms: inconsistently, unsystematically

ارجاع به لغت consistently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consistently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/consistently

لغات نزدیک consistently

پیشنهاد بهبود معانی