معنی construe به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

kənˈstruː kənˈstruː

آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

گذشته‌ی ساده:
construed
شکل سوم:
construed
سوم‌شخص مفرد:
construes
وجه وصفی حال:
construing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

تفسیر کردن، تعبیر کردن، استنباط کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- They construed my words as critical and hostile.

- آن‌ها حرف‌های مرا انتقادی و خصومت‌آمیز تعبیر کردند.

- Her silence was construed as agreement.

- سکوت او را حمل بر توافق کردند.

noun countable

تعبیر، تفسیر، استنباط

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد construe

verb deduce; explain

Synonyms: analyze, decipher, define, explicate, expound, figure it to be, infer, interpret, one’s best guess, parse, read, render, spell out, take, translate, understand

ارجاع به لغت construe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «construe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/construe

لغات نزدیک construe

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار