امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Contrivance

kənˈtraɪvns kənˈtraɪvns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
اختراع، تدبیر، تمهید، اسباب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- (E. Burke) government is a contrivance of human wisdom.
- دولت ساخته‌ی عقل بشر است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contrivance

  1. noun plan, fabrication
    Synonyms: angle, artifice, brainchild, coinage, design, dodge, expedient, formation, gimmick, intrigue, invention, inventiveness, machination, measure, plot, project, ruse, scheme, slant, stratagem, switch, trick, twist
    Antonyms: disorganization
  2. noun gadget
    Synonyms: apparatus, appliance, brainchild, coinage, contraption, convenience, creation, device, discovery, engine, equipment, gear, gimcrack, harness, implement, instrument, invention, machine, material, mechanism, tackle, thingamabob, thingamajig, tool, utensil, whatsis, widget

ارجاع به لغت contrivance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contrivance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contrivance

لغات نزدیک contrivance

پیشنهاد بهبود معانی