امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Corduroy

ˈkɔːrdərɔɪ ˈkɔːdʒərɔɪ / / -djə-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
مخمل نخی راه‌راه، مخمل کبریتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a corduroy jacket
- کت (ساخته شده از) مخمل کبریتی
- He was wearing a pair of black corduroys.
- او شلوار مخمل کبریتی سیاه‌رنگی به تن داشت.
- a corduroy road
- (در جاهای باتلاقی و غیره) راه الواری (که کف آن با دیرک یا تیرهای موازی فرش شده است)
- a corduroy bridge
- پل الواری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corduroy

  1. noun A cut pile fabric with vertical ribs; usually made of cotton
    Synonyms: cord, aralac, avisco, celanese, dynel, georgette, qiana, revolite, terylene, ultrasuede, velon, vicara, baize, chintz, cretonne, gingham, grogram, grosgrain, haircloth, herringbone, huck, huckaback, longcloth, madras, maline, marquisette, melton, messaline, nainsook, near-silk, organdy, organza, paisley, panne, percale, poplin, sarcenet, sateen, seersucker, shantung, stamin, stockinette, suede, tabaret, taffety, tricotine, velure
  2. adjective
    Synonyms: corduroyed, nankeen, sulcated
  3. verb
    Synonyms: rugging

ارجاع به لغت corduroy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corduroy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corduroy

لغات نزدیک corduroy

پیشنهاد بهبود معانی