معنی cornered به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

American: ˈkɔːrnərd British: ˈkɔːnəd

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

سوم‌شخص مفرد:
corners
وجه وصفی حال:
cornering

معنی و نمونه‌جمله

adjective

دارای (چند) گوش، گوش، - طرفه، - گوش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a three-cornered hat

- کلاه سه‌گوش

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cornered

verb Trap

Synonyms: trapped, veered, spotted, retreated, recessed, posed, perplexed, nonplussed, edged, confused, bent, angled

Antonyms: allowed, released
adjective Forced to turn and face attackers

Synonyms: at-bay, treed, trapped

ارجاع به لغت cornered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «cornered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cornered

لغات نزدیک cornered

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی