امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Correlation

ˌkɔː- / / ˌkɑː- ˌkɒrəˈleɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    correlations

توضیحات

همچنین می‌توان از co-relation به‌ جای correlation استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
ارتباط، ربط، همبستگی، بستگی دوچیز باهم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun
همبستگی
- Occasionally, success has no correlation with merit.
- موفقیت گاهی اصلاً ربطی به شایستگی ندارد.
- the correlation of height and weight
- بستگی قد با وزن
- a correlation of 90 percent between the two sets of data
- یک همبستگی نود درصد بین دو دسته از داده‌ها (یا اطلاعات)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد correlation

  1. noun equating, equivalence
    Synonyms: alternation, analogue, complement, correspondence, correspondent, counterpart, interaction, interchange, interconnection, interdependence, interrelation, interrelationship, match, parallel, pendant, reciprocity, relationship
    Antonyms: difference, disassociation, disconnection, imbalance

ارجاع به لغت correlation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «correlation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/correlation

لغات نزدیک correlation

پیشنهاد بهبود معانی