امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Corrival

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adverb
هم‌رقیب، هماورد، رقابت کردن، رقیب شدن، رقیب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corrival

  1. noun One that competes
    Synonyms: competition, competitor, contender, contestant, opponent, rival

ارجاع به لغت corrival

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corrival» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corrival

لغات نزدیک corrival

پیشنهاد بهبود معانی