معنی countermand به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌkaʊntərˈmænd ˌkaʊntəˈmɑːnd / / ˈkaʊntəmɑːnd

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive adverb

فسخ کردن، لغو کردن، برگرداندن حکم صادره، ممنوع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- You cannot countermand your superior officer!

- شما نمی‌توانید خلاف دستور افسر مافوق خود فرمان صادر کنید!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد countermand

verb annul, cancel a command

Synonyms: override, recall, repeal, rescind, retract, retreat, reverse, revoke

Antonyms: allow, approve, permit, sanction

ارجاع به لغت countermand

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «countermand» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/countermand

لغات نزدیک countermand

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند