معنی coup d'etat به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

American: ˈkuːˈdeˌtæt British: kuːˈdeˌtæt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کودتا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The coup d'etat failed.

- کودتا با شکست روبه‌رو شد.

- a military coup d'état of the dictator

- کودتای نظامی دیکتاتور

- military coup d'état

- کودتای نظامی

- general on the night of a coup d'état

- ژنرال شب کودتا

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coup d'etat

noun violent seizure

Synonyms: coup, overthrow, palace revolution, power play, putsch, rebellion, revolt, revolution, takeover

ارجاع به لغت coup d'etat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «coup d'etat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coup-detat

لغات نزدیک coup d'etat

- county seat
- coup
- coup d'etat
- coup d'oeil
- coup de foudre

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند