امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Courtly

ˈkɔːrtli ˈkɔːtli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
شایسته دربار، مؤدب، باوقار، به‌طرز چاپلوسانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- courtly manners
- رفتار مؤدبانه و تشریفاتی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد courtly

  1. adjective refined manner
    Synonyms: adulatory, affable, aristocratic, august, ceremonious, chivalrous, civil, civilized, complimentary, conventional, cultured, decorous, dignified, elegant, flattering, formal, gallant, gracious, high-bred, imposing, lofty, obliging, polished, polite, preux, prim, refined, stately, studied, urbane
    Antonyms: impolite, indecorous, inelegant, low-bred, provincial, rough, uncivil, unpolished, unrefined

Collocations

  • courtly love

    (دوران رنسانس به ویژه در ایتالیا) عشق درباری (نوعی عشق افلاطونی که در آثار شاعرانی مثل پترارک و سیدنی تجلی می‌کند)

ارجاع به لغت courtly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «courtly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/courtly

لغات نزدیک courtly

پیشنهاد بهبود معانی