امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cranky

ˈkræŋki ˈkræŋki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    crankier
  • صفت عالی:

    crankiest

معنی و نمونه‌جمله

adjective
بدخو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a cranky old man
- پیرمرد کج‌خلق
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cranky

  1. adjective in bad mood
    Synonyms: bad-humored, bearish, cantankerous, choleric, crabby, cross, crotchety, cussed, disagreeable, got up on wrong side of bed, grouchy, grumpy, hot-tempered, ill-humored, irascible, irritable, like a bear, mean, ornery, out of sorts, perverse, quick-tempered, ratty, snappish, tetchy, ugly, vinegary
    Antonyms: amiable, cheerful, happy

ارجاع به لغت cranky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cranky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cranky

لغات نزدیک cranky

پیشنهاد بهبود معانی