امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crawfish

ˈkrɑːfɪʃ ˈkrɔːˌfɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
خرچنگ آب شیرین، خرچنگ خاردار، به پشت حرکت کردن (مثل خرچنگ)، از موضعی عقب‌نشینی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crawfish

  1. noun Small freshwater decapod crustacean that resembles a lobster
    Synonyms: crayfish, crawdad, crustacean, crawdaddy, ecrevisse
  2. noun Large edible marine crustacean having a spiny carapace but lacking the large pincers of true lobsters
    Synonyms: crayfish, spiny-lobster, langouste, rock-lobster, sea crawfish
  3. verb Make a retreat from an earlier commitment or activity
    Synonyms: retreat, pull back, back-out, back-away, crawfish-out, pull in one's horns, withdraw

ارجاع به لغت crawfish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crawfish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crawfish

لغات نزدیک crawfish

پیشنهاد بهبود معانی