امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crease

kriːs kriːs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    creased
  • شکل سوم:

    creased
  • سوم‌شخص مفرد:

    creases
  • وجه وصفی حال:

    creasing
  • شکل جمع:

    creases

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
چین، شکن، خط اتوی شلوار، چین‌دار کردن، چین‌دار شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- In my youth, I used to put my trousers under the mattress to give it a crease.
- در جوانی شلوار خودم را زیر تشک می‌انداختم تا خط پیدا کند.
- the crease in trousers
- تا (یا خط اطوی) شلوار
- She smoothed out the creases in her dress.
- او چین و چروک پیراهنش را صاف کرد.
- the creases under the chin of the fat old man
- چین‌های زیرچانه‌ی پیرمرد چاق
- This silk material creases easily.
- این پارچه‌ی ابریشمی زود چروک می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crease

  1. noun fold, wrinkle
    Synonyms: bend, bulge, cockle, corrugation, furrow, groove, line, overlap, pleat, plica, pucker, ridge, rimple, rivel, ruck, rugosity, tuck
  2. verb fold, rumple
    Synonyms: bend, cockle, corrugate, crimp, crinkle, crumple, dog-ear, double up, plait, pleat, pucker, purse, ridge, ruck up, screw up, wrinkle

ارجاع به لغت crease

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crease» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crease

لغات نزدیک crease

پیشنهاد بهبود معانی