امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Cremate

    ˈkriːmeɪt krəˈmeɪt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      cremated

    • شکل سوم:

      cremated

    • سوم‌شخص مفرد:

      cremates

    • وجه وصفی حال:

      cremating

    معنی و نمونه‌جمله

    verb - transitive
    سوزانیدن و خاکستر کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - Hindus cremate dead bodies.
    - هندوها اجساد مردگان را می‌سوزانند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد cremate

    1. verb
      Synonyms: burn, char, incinerate, incremate, scorch

    ارجاع به لغت cremate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cremate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cremate

    لغات نزدیک cremate

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی