امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crenel

American: ˈkrenl British: ˈkrenəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun verb - transitive
(هریک از کنگره‌های بالای دیوار دژها و استحکامات و کاخ‌ها) دندانه، مزغل (crenelle هم می‌نویسند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun verb - transitive
مزغلدار کردن، دندانهدار کردن (بالای دیوار قلعه)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crenel

  1. verb Supply with battlements
    Synonyms: crenelate, crenellate
  2. noun One of a series of rounded projections (or the notches between them) formed by curves along an edge (as the edge of a leaf or piece of cloth or the margin of a shell or a shriveled red blood cell observed in a hypertonic solution etc.)
    Synonyms: scallop, crenation, crenature, crenelle
  3. noun A notch or open space between two merlons in a crenelated battlement
    Synonyms: crenelle

ارجاع به لغت crenel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crenel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crenel

لغات نزدیک crenel

پیشنهاد بهبود معانی