امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crestfallen

ˈkrestˌfɑːln ˈkrestˌfɔːlən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
سرافکنده، مغموم، دمغ، پکر، افسرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- (Shakespeare) let it make thee crestfallen.
- باشد که این تو را سرافکنده کند.
- She seemed crestfallen and that was hard for me.
- او دمغ به نظر می‌رسید و این برای من سخت بود.
adjective
سر به زیر، با کاکل یا تاج خمیده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crestfallen

  1. adjective disappointed
    Synonyms: ass in a sling, blue, cast down, chapfallen, dejected, depressed, despondent, disconsolate, discouraged, disheartened, dispirited, down, downcast, downhearted, down in the dumps, in a funk, inconsolable, low, sad, singing the blues, taken down
    Antonyms: cheered, elated, encouraged, excited, happy, hearted, inspirited

ارجاع به لغت crestfallen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crestfallen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crestfallen

لغات نزدیک crestfallen

پیشنهاد بهبود معانی