امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crystalize

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

( crystallize =) متبلور کردن، متشکل کردن، شکل دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crystalize

  1. verb Assume crystalline form; become crystallized
    Synonyms: crystallize, crystalise, crystallise, effloresce
  2. verb Cause to take on a definite and clear shape
    Synonyms: crystallize, crystallise, crystalise, clear, clear up, shed-light-on, straighten out, sort out, enlighten, illuminate, elucidate

ارجاع به لغت crystalize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crystalize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crystalize

لغات نزدیک crystalize

پیشنهاد بهبود معانی