امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Cucumber

    ˈkjuːkʌmbər ˈkjuːkʌmbə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      cucumbers

    توضیحات

    مخفف این لغت cuke است.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable uncountable B1
    گیاه‌شناسی میوه خیار
    لیست واژگان گیاه شناسی به انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - They planted a cucumber in the garden.
    - در باغچه خیار کاشتند.
    - Cucumbers are often used in salads.
    - خیار را معمولاً در سالاد مصرف می‌کنند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد cucumber

    1. noun A melon vine of the genus Cucumis; cultivated from earliest times for its cylindrical green fruit
      Synonyms: cucumber vine, cucumis-sativus
    2. noun Cylindrical green fruit with thin green rind and white flesh eaten as a vegetable; related to melons
      Synonyms: cuke

    Idioms

    • cool as a cucumber

      بسیار آرام و خون‌سرد، بی‌خیال (ککش هم نگزید) (انگارنه‌انگار)

    ارجاع به لغت cucumber

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cucumber» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cucumber

    لغات نزدیک cucumber

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی