امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cumulation

ˌkjuːmjəˈleɪʃən ˌkjuːmjʊˈleɪʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
گردآوری، جمع‌آوری، انباشتگی، توده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cumulation

  1. noun A quantity accumulated
    Synonyms: accumulation, aggregation, amassment, assemblage, pile, collection, congeries, heap, gathering, mass, mound, agglomerate, cumulus

ارجاع به لغت cumulation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cumulation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cumulation

لغات نزدیک cumulation

پیشنهاد بهبود معانی