معنی cumulus به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈkjuːmjələs ˈkjuːmjələs ˈkjuːmjələs

معنی و نمونه‌جمله

noun

توده، ابر متراکم و روی هم انباشته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- cumulus clouds

- ابرهای پشته‌ای

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cumulus

noun A group of things gathered haphazardly

Synonyms: heap, pile, mound, agglomeration, bank, drift, hill, mass, mess, mountain, shock, stack, tumble, agglomerate, cumulation
noun A globular cloud

Synonyms: cumulus-cloud

ارجاع به لغت cumulus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «cumulus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cumulus

لغات نزدیک cumulus

- cumulonimbus
- cumulous
- cumulus
- cunaxa
- cunctation

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return