امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cuneiform

kjuːˈniːəfɔːrm ˈkjuːnifɔːm / / ˈkjuːni-əfɔːm
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین در معنای اول می‌توان از sphenogram به‌ جای cuneiform استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun uncountable
(خط) میخی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Cuneiform was inscribed on clay tablets using a stylus.
- خط میخی با استفاده از قلم روی لوح‌های سفالی نوشته شده است.
- The cuneiform script fascinated scholars for centuries.
- خط میخی قرن‌ها دانشمندان را مجذوب خود می‌کرد.
adjective
پزشکی (استخوان‌) میخی، گوه‌ای
- The cuneiform bone structure plays a crucial role in foot stability.
- ساختار استخوان میخی نقش مهمی در ثبات پا دارد.
- The surgeon selected a cuneiform graft to enhance the joint's functionality.
- جراح پیوندی گوه‌ای را برای بهبود عملکرد مفصل در نظر گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cuneiform

  1. adjective Shaped like a wedge
    Synonyms: wedge-shaped, cuneated, cuneal

ارجاع به لغت cuneiform

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cuneiform» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cuneiform

لغات نزدیک cuneiform

پیشنهاد بهبود معانی