امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cunning

ˈkʌnɪŋ ˈkʌnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more cunning
  • صفت عالی:

    most cunning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C2
زیرک، مکار، حیله باز، ماهر، زیرکی، حیله‌گری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a cunning old man
- پیرمرد حیله‌گر
- He achieved his aim by lying and cunning.
- او با دروغگویی و نیرنگ‌بازی به هدف خود رسید.
- In his films he makes cunning use of colors and sounds.
- او در فیلم‌های خود رنگ و صدا را هنرمندانه به کار می‌گیرد.
- a cunning little baby
- بچه‌ی ریزه‌میزه و جذاب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cunning

  1. adjective devious
    Synonyms: acute, artful, astute, cagey, canny, crafty, crazy like fox, deep, fancy footwork, foxy, guileful, insidious, keen, knowing, Machiavellian, sharp, shifty, shrewd, slick, slippery, sly, sly boots, smart, smarts, smooth, street-smart, streetwise, subtle, tricky, wary, wily
    Antonyms: gullible, kind, naive, shy
  2. adjective imaginative
    Synonyms: able, adroit, canny, clever, crackerjack, deft, dexterous, ingenious, intelligent, masterful, skillful, slighty, sly, smart, smooth, subtle, well-laid, well-planned
    Antonyms: unclever, unimaginative

ارجاع به لغت cunning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cunning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cunning

لغات نزدیک cunning

پیشنهاد بهبود معانی