گذشتهی ساده:
curdledشکل سوم:
curdledسومشخص مفرد:
curdlesوجه وصفی حال:
curdlingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(از ترس) خون کسی را منجمد کردن، وحشتزده کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «curdle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/curdle