امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Curling

ˈkɜrːlɪŋ ˈkɜːlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    curled
  • شکل سوم:

    curled
  • سوم‌شخص مفرد:

    curls

معنی

noun
فرزنی به ‌گیسو، پیچش یا حلقه‌زنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد curling

  1. verb Wind around something in coils or loops
    Synonyms: wreathing, winding, waving, spiralling, swirling, twisting, meandering, rippling, twining, looping, rolling, coiling, turning, writhing, crimping, whirling, twirling, undulating, weaving, entwining, wrinkling, zigzagging, buckling, corkscrewing, contorting, bending, indenting, snaking, folding, lapping, locking, crinkling, curving
    Antonyms: unbending, straightening
  2. verb Twist or roll into coils or ringlets
    Synonyms: waving, crimping, undulating, curving
  3. adjective Of hair having curls
    Synonyms: curled

ارجاع به لغت curling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «curling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/curling

لغات نزدیک curling

پیشنهاد بهبود معانی