امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cyclical

ˈsɪklɪkl / / ˈsaɪ- ˈsɪklɪkl / / ˈsaɪ-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

گردشی، چرخی، دوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cyclical

  1. adjective happening at regular intervals
    Synonyms: circular, patterned, periodic, recurrent, recurring, regular, repeated, repetitive, seasonal

لغات هم‌خانواده cyclical

ارجاع به لغت cyclical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cyclical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cyclical

لغات نزدیک cyclical

پیشنهاد بهبود معانی