امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Daring

ˈderɪŋ ˈdeərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dared
  • شکل سوم:

    dared
  • سوم‌شخص مفرد:

    dares
  • صفت تفضیلی:

    more daring
  • صفت عالی:

    most daring

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
جسور، شجاع، دلیر، بی‌باک، شجاعانه، جسورانه، با شهامت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- daring young men
- جوانان دلیر
- a daring attack
- حمله‌ی جسورانه
- She said some daring things and her mother cried.
- حرف‌های بی‌باک او باعث گریه‌ی مادرش شد.
noun uncountable
شجاعت، شهامت، جرات
- We admired the soldiers' daring.
- ما شهامت سربازان را مورد تحسین قرار دادیم.
- Her daring in the face of danger earned her a medal.
- جسارت او در مواجهه با خطر، او را به مدال رساند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد daring

  1. adjective adventurous
    Synonyms: adventuresome, audacious, bold, brassy, brave, cheeky, cocky, courageous, crusty, fearless, fire eating, foolhardy, forward, game, go for broke, gritty, gutsy, gutty, hot shot, impudent, impulsive, intrepid, nervy, obtrusive, out on a limb, plucky, rash, reckless, salty, smart, smart-alecky, spunky, temerarious, valiant, venturesome
    Antonyms: afraid, bashful, chicken, cowardly, fearful, meek, shy, timid, unadventurous, unwilling

لغات هم‌خانواده daring

ارجاع به لغت daring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «daring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/daring

لغات نزدیک daring

پیشنهاد بهبود معانی