امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dashing

ˈdæʃɪŋ ˈdæʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dashed
  • شکل سوم:

    dashed
  • سوم‌شخص مفرد:

    dashes

معنی و نمونه‌جمله

adjective
بی‌پروا، زنده‌دل، جذاب، بی‌باک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a dashing young officer
- افسر جوان و خوش‌قیافه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dashing

  1. adjective bold, flamboyant
    Synonyms: adventurous, alert, animated, chic, dapper, daring, dazzling, debonair, elegant, exclusive, exuberant, fashionable, fearless, gallant, gay, jaunty, keen, lively, modish, plucky, rousing, showy, smart, spirited, sporty, stylish, swank, swashbuckling, swish, vivacious
    Antonyms: boring, calm, drab, dull, plain, unimpressive, unstylish

ارجاع به لغت dashing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dashing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dashing

لغات نزدیک dashing

پیشنهاد بهبود معانی