امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Date

deɪt deɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dated
  • شکل سوم:

    dated
  • سوم‌شخص مفرد:

    dates
  • وجه وصفی حال:

    dating
  • شکل جمع:

    dates

توضیحات

مخفف این لغت در حالت عامیانه D8 است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
تقویم تاریخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The date of the letter was not legible.
- تاریخ نامه خوانا نبود.
- The expiry date for this coupon is December 2024.
- تاریخ انقضای این کوپن، دسامبر ۲۰۲۴ است.
- What is the date on this coin?
- تاریخ این سکه چیست؟ این سکه کی ضرب شده؟
- Do you remember the date of her arrival?
- آیا تاریخ ورود او را به یاد داری؟
- date of birth
- تاریخ تولد
- What's the date today?
- امروز چه تاریخی است؟ تاریخ امروز چیست؟
- His dates were engraved on his tombstone.
- تاریخ زاد و مرگش را روی سنگ قبرش کنده بودند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable B1
قرار (معمولاً عاشقانه)
- He has never been out on a date with a girl.
- او هرگز با دختری سر قرار نرفته است.
- I had a dinner date.
- من قرار شام داشتم.
noun countable
انگلیسی آمریکایی دوست‌پسر، دوست‌دختر، یار، همراه
- Who was your date last night?
- دیشب با کدام دختر قرار داشتی؟
- Are you bringing a date to the wedding?
- آیا برای عروسی همراه می‌آوری؟
noun countable
اجرا
- The singer announced a 20-date concert tour across the country.
- خواننده، تور کنسرت بیست‌اجرایی خود را در سراسر کشور اعلام کرد.
- Their theater group has a 10-date schedule for this month.
- گروه تئاتر آن‌ها برنامه‌ی ده‌اجرایی برای این ماه دارند.
noun countable C1
خرما
- I bought a box of dates from the market.
- من جعبه‌ی خرمایی از بازار خریدم.
- Dates are a great source of energy.
- خرما منبع خوبی از انرژی است.
verb - transitive B1
تاریخ گذاشتن، تاریخ زدن
- She dated and signed the check.
- او چک را تاریخ‌گذاری و امضا کرد.
- Please date the document before submitting it.
- لطفاً قبل‌از ارسال سند، آن را تاریخ بزنید.
verb - transitive
تاریخ چیزی را تعیین کردن، قدمت چیزی را مشخص کردن
- They have not been able to date these old jugs yet.
- هنوز نتوانسته‌اند قدمت این کوزه‌های قدیمی را تعیین کنند.
- Experts date the painting back to the 18th century.
- کارشناسان تاریخ این نقاشی را به قرن هجدهم نسبت می‌دهند.
- The jeweler dated the ring at 1920.
- جواهرساز، تاریخ ساخت این حلقه را سال ۱۹۲۰ تعیین کرد.
verb - intransitive verb - transitive B1
قرار گذاشتن (عاشقانه)
- He dated her for six months, then married her.
- شش ماه با او قرار گذاشت و سپس با او ازدواج کرد.
- They decided to date after meeting at the party.
- آن‌ها پس از ملاقات در مهمانی تصمیم به قرار گذاشتن گرفتند.
verb - intransitive
قدیمی شدن، منسوخ شدن، از مد افتادن
- The style of that dress has dated quickly.
- مدل آن لباس، به‌سرعت از مد افتاده است.
- His jokes seem to have dated over the years.
- به نظر می‌رسد جوک‌های او در طول سال‌ها قدیمی شده‌اند.
verb - transitive
قدمت داشتن، عمر کردن
- The style of this dress dates it to the 1980s.
- سبک این لباس نشان می‌دهد که مربوط به دهه‌ی ۱۹۸۰ است.
- The handwriting in this book dates it to the 18th century.
- دست‌خط موجود در این کتاب نشان می‌دهد که قدمت آن به قرن هجدهم بر می‌گردد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد date

  1. noun point in time; particular day or time
    Synonyms:
    time day moment hour period term span spell stage age year duration course era epoch generation reign century quarter juncture while
  1. noun social engagement
    Synonyms:
    meeting appointment visit call interview assignation rendezvous tryst
  1. noun person accompanying another socially
    Synonyms:
    friend companion partner lover boyfriend girlfriend sweetheart steady escort blind date
  1. verb assign a time
    Synonyms:
    fix determine mark record register assign a time to affix a date to isolate measure put in its place chronicle belong to come from originate in exist from fix the date of carbon-date
  1. verb see person socially
    Synonyms:
    see associate with go out with go around with keep company take out attend escort court woo go around together go steady go together make a date consort with fix up deuce it step around
  1. verb become obsolete
    Synonyms:
    outdate obsolete archaize antiquate show one’s age obsolesce

Idioms

  • to date

    تا این تاریخ، تاکنون، تا حالا

لغات هم‌خانواده date

  • noun
    date

سوال‌های رایج date

معنی date به فارسی چی میشه؟

کلمه "date" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که هر یک از آن‌ها در زمینه‌های متفاوتی استفاده می‌شوند. در زیر به بررسی این معانی، توضیحات و نکات جالب مرتبط با آن می‌پردازیم.

۱. تاریخ

یکی از معانی اصلی "date"، به معنای تاریخ است. این کلمه به روز، ماه و سال اشاره دارد و در بسیاری از زمینه‌ها، از جمله ثبت وقایع، تاریخ‌نگاری و برنامه‌ریزی استفاده می‌شود. برای مثال، زمانی که می‌گوییم "تاریخ امروز چیست؟"، منظور ما از "date" همان تاریخ کنونی است. در این زمینه، "date" نقش مهمی در مستندات رسمی، برنامه‌ریزی رویدادها و ثبت تاریخچه‌ها ایفا می‌کند.

۲. ملاقات یا قرار ملاقات

معنی دیگر "date"، به معنای قرار ملاقات یا دیدار با کسی، به‌خصوص در زمینه روابط عاشقانه است. در این زمینه، "date" به یک ملاقات اجتماعی اشاره دارد که معمولاً شامل دو نفر می‌شود که به منظور شناخت بیشتر یکدیگر یا گذراندن وقت با هم ملاقات می‌کنند. این نوع "date" می‌تواند شامل فعالیت‌هایی مانند شام خوردن، رفتن به سینما یا انجام فعالیت‌های مشترک باشد.

۳. میوه خرما

در زبان انگلیسی، "date" همچنین به میوه‌ای به نام خرما اشاره دارد. خرما میوه‌ای شیرین و مغذی است که معمولاً در مناطق گرمسیری رشد می‌کند. این میوه به عنوان یک منبع غنی از قند طبیعی، فیبر و ویتامین‌ها شناخته می‌شود و در بسیاری از فرهنگ‌ها به عنوان یک خوراکی سالم و خوشمزه مصرف می‌شود.


ارجاع به لغت date

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «date» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/date

لغات نزدیک date

پیشنهاد بهبود معانی