معنی de-emphasize به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

American: diˈemfəˌsaɪz British: diˈemfəˌsaɪz

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

تأکید نکردن، از تأکید انداختن، آسان‌گیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Final examinations and memorization must be de-emphasized.

- امتحان نهایی و از برکردن نباید مورد تأکید قرار گیرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد de-emphasize

verb To make less emphatic or obvious

Synonyms: play down, minimize, tone down, de-emphasise, soft-pedal, understate, destress

ارجاع به لغت de-emphasize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «de-emphasize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/de-emphasize

لغات نزدیک de-emphasize

- de-accession
- de-emphasis
- de-emphasize
- de-escalate
- de-icer

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی