امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dealings

ˈdilɪŋz ˈdilɪŋz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
(فعالیت‌ها یا روابطی که افراد با یکدیگر به‌ویژه در زمینه‌های مالی و کسب‌وکار دارند) معاملات، مبادلات، تبادلات، مذاکرات، ارتباطات، تعاملات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He was accused of being involved in shady financial dealings.
- او به نقش داشتن در معاملات مالی مشکوک متهم بود.
- He had dealings with the police on numerous levels.
- او در سطوح مختلف با پلیس در ارتباط بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dealings

  1. noun business relations
    Synonyms: affairs, balls in air, business, commerce, concerns, doings, intercourse, irons in fire, matters, proceedings, ropes, sale, strings, things, trade, traffic, transactions, truck, wire pulling, wires

لغات هم‌خانواده dealings

ارجاع به لغت dealings

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dealings» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dealings

لغات نزدیک dealings

پیشنهاد بهبود معانی