امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Debt

det det
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    debts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B2
اقتصاد بدهی، قرض، وام، دِین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- America's foreign debts
- بدهی‌های خارجی امریکا
- Debt free
- بدون بدهی
- our debt to the future generations
- دین ما به نسل‌های آینده
- to pay off one's debts
- بدهی‌های خود را پس دادن
- We are in their debts for their efforts.
- ما زیر دِین زحمات آن‌ها هستیم.
noun countable uncountable
گناه، معصیت، خطا، تخلف
- The burden of debt weighs heavily on my shoulders.
- بار گناه بر دوش من سنگینی می‌کند.
- The debt of his past mistakes continued to haunt him.
- گناه اشتباهات گذشته‌اش همچنان او را آزار می‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد debt

  1. noun money owed to others
    Synonyms: albatross, arrearage, arrears, bad news, baggage, below the line, bill, bite, capital, check, chit, claim, commitment, credit, cuff, damage, dead horse, debenture, debit, deficit, due, dues, duty, encumbrance, indebtedness, in hock, in the hole, in the red, invoice, IOU, liability, manifest, mortgage, note, obligation, outstandings, price tag, promissory note, receipt, reckoning, red ink, responsibility, score, tab, tally, voucher
    Antonyms: asset, cash, credit, excess, profit

Collocations

ارجاع به لغت debt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «debt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/debt

لغات نزدیک debt

پیشنهاد بهبود معانی