امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Deceptive

    dɪˈseptɪv dɪˈseptɪv
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more deceptive

    • صفت عالی:

      most deceptive

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective C2
    فریبنده، فریبا، گول‌زننده، فریب‌آمیز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - His deceptive words softened the girl's heart.
    - حرف‌های فریبنده‌ی او دل دخترک را نرم کرد.
    - The deceptive marketing campaign led consumers to believe that this product would solve all their problems.
    - کمپین فریبنده‌ی بازاریابی باعث شد مصرف‌کنندگان باور کنند که این محصول همه‌ی مشکلاتشان را حل می‌کند.
    - a deceptive appearance
    - ظاهر گول‌زننده
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد deceptive

    1. adjective dishonest
      Synonyms: ambiguous, astucious, beguiling, bum, catchy, crafty, cunning, deceitful, deceiving, deluding, delusive, delusory, designing, disingenuous, fake, fallacious, false, fishy, foxy, fraudulent, illusory, imposturous, indirect, insidious, lying, misleading, mock, oblique, off, phony, plausible, rascal, roguish, scheming, seeming, serpentine, shifty, slick, slippery, sly, sneaky, snide, specious, spurious, subtle, treacherous, tricky, two-faced, underhand, underhanded, unreliable, wily
      Antonyms: forthright, frank, honest, open, truthful, upright

    لغات هم‌خانواده deceptive

    ارجاع به لغت deceptive

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «deceptive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deceptive

    لغات نزدیک deceptive

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی