امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Decimal

    ˈdesəml ˈdesəml
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      decimals

    معنی‌ها و نمونه‌جمله

    noun adjective
    ده‌دهی، رقم ده‌دهی، اعشاری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    noun adjective
    اعشاری، دهگان
    - the decimal system
    - دستگاه ده‌دهی، سیستم اعشاری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد decimal

    1. noun A proper fraction whose denominator is a power of 10
      Synonyms: decimal-fraction
    2. adjective Numbered or proceeding by tens; based on ten
      Synonyms: denary, decahedral, decasyllabic

    Collocations

    ارجاع به لغت decimal

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «decimal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decimal

    لغات نزدیک decimal

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی