امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Defame

dɪˈfeɪm dɪˈfeɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    defamed
  • شکل سوم:

    defamed
  • سوم‌شخص مفرد:

    defames
  • وجه وصفی حال:

    defaming

معنی

verb - transitive
بدنام کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد defame

  1. verb inflict libel or slander
    Synonyms: asperse, bad-mouth, belie, besmirch, blacken, blister, calumniate, cast aspersions on, cast slur on, denigrate, detract, discredit, disgrace, dishonor, disparage, do a number on, knock, malign, pan, put zingers on, roast, scandalize, scorch, slam, smear, speak evil of, stigmatize, throw mud at, traduce, vilify, villainize, vituperate
    Antonyms: approve, commend, compliment, exalt, praise

ارجاع به لغت defame

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defame» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/defame

لغات نزدیک defame

پیشنهاد بهبود معانی