معنی dehumanize به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌdiːˈhjuːmənaɪz ˌdiːˈhjuːmənaɪz

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

نامردی کردن، از خصائص انسانی محروم شدن، بدون احساسات انسانی کردن، فاقد صفات انسانی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- War dehumanizes humans.

- جنگ انسان‌ها را ددمنش می‌کند.

- the dehumanizing effects of colonialism

- آثار ضد بشری استعمار

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dehumanize

verb Deprive of human qualities

Synonyms: dehumanise, automate, automatize, brutalize, barbarize, imbrute, mechanize, robotize

Antonyms: humanize

ارجاع به لغت dehumanize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «dehumanize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dehumanize

لغات نزدیک dehumanize

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند