امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Dehydration

    ˌdihaɪˈdreɪʃn̩ diːˈhaɪdreɪʃn̩
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      dehydrations

    معنی‌ها

    noun
    جغرافیا پسابش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    noun
    وابشت، آب‌زدایی، نمگیری، خشک‌سازی
    noun
    پزشکی کم شدن آب بدن
    لغات و اصطلاحات پزشکی در انگلیسی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد dehydration

    1. noun The process of extracting moisture
      Synonyms: desiccation, drying-up, dehumidification, evaporation
    2. adjective
      Synonyms: air-drying

    ارجاع به لغت dehydration

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dehydration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dehydration

    لغات نزدیک dehydration

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند