امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Delectable

    dɪˈlektəbl dɪˈlektəbl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more delectable

    • صفت عالی:

      most delectable

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    خوشگوار، لذیذ

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - The maid had cooked a delectable dinner.
    - کلفت شام لذیذی پخته بود.
    - a delectable woman
    - زن خواستنی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد delectable

    1. adjective delicious, enjoyable
      Synonyms: adorable, agreeable, ambrosial, appetizing, charming, choice, dainty, darling, delicate, delightful, delish, divine, enticing, exquisite, gratifying, heavenly, inviting, luscious, lush, palatable, pleasant, pleasurable, rare, sapid, satisfying, savory, scrumptious, tasty, toothsome, yummy
      Antonyms: bad, disagreeable, horrible, nauseating, offensive, repulsive, sickening, unpleasant, unsatisfying

    ارجاع به لغت delectable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «delectable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/delectable

    لغات نزدیک delectable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند