Depart
dɪˈpɑːrt
dɪˈpɑːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
-
گذشته‌ی ساده:
departed -
شکل سوم:
departed -
سوم‌شخص مفرد:
departs -
وجه وصفی حال:
departing
معنی و نمونه‌جمله‌ها
verb - intransitive
verb - transitive
B1
راهی شدن، روانه شدن، حرکت کردن، رخت بربستن
لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- هواپیما کی حرکت می‌کند؟
- ما شاهد رهسپار شدن سربازان به جبهه بودیم.
- فردا عازم کیش هستم.
- پرواز شماره‌ی پنجاه و شش، ساعت دو بعد از ظهر از تهران حرکت می‌کند.
- کریستف کلمب کی به سوی امریکا حرکت کرد؟
- دعایی به روح مردگان
- از سنت به دور شدن
- از راه حقیقت و صداقت منحرف مشو!
مترادف و متضاد depart
-
verb leave, retreatSynonyms:go leave quit exit retreat withdraw remove go away part escape vanish disappear desert vacate move out move on emigrate migrate retire start split scram beat it decamp cut out evacuate absent abdicate shove off take leave cut and run get away start out blast off slip away set forth go forth hit the road pull out say goodbye march out hit the trail make a break hit the bricks sally forth perish git troop tergiversate secedeAntonyms:come arrive enter
-
verb diverge from normal, expectedSynonyms:differ disagree deviate vary stray turn aside swerve wander depart abandon desert forsake reject discard repudiate ramble digress excurse veerAntonyms:stay continue keep to linger
Collocations
-
مردن، (از این جهان) رخت بربستن
ارجاع به لغت depart
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «depart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/depart
لغات نزدیک depart
- - deoxyribose
- - dep
- - depart
- - depart (from) this life
- - depart from a pattern