Depose
dɪˈpoʊz
dɪˈpəʊz
آخرین به‌روزرسانی:
|
-
گذشته‌ی ساده:
deposed -
شکل سوم:
deposed -
سوم‌شخص مفرد:
deposes -
وجه وصفی حال:
deposing
معنی و نمونه‌جمله‌ها
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- محمد علی‌شاه (از سلطنت) خلع شد.
- آن‌ها می‌خواستند او را از رهبری حزب برکنار کنند.
مترادف و متضاد depose
-
verb oust from positionSynonyms: boot out, bounce, break, can, cashier, chuck, degrade, demote, dethrone, discrown, dismiss, displace, downgrade, drum out, eject, freeze out, give heave-ho, impeach, kick out, overthrow, remove from office, ride out on rail, run out of town, send packing, subvert, throw out, throw out on ear, uncrown, unfrock, unmake, unseat, upset
ارجاع به لغت depose
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «depose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/depose
لغات نزدیک depose
- - deportment
- - deposal
- - depose
- - deposit
- - deposit account