امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Derail

ˌdiːˈreɪl / / dɪ- ˌdiːˈreɪl / / dɪ-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    derailed
  • شکل سوم:

    derailed
  • سوم‌شخص مفرد:

    derails
  • وجه وصفی حال:

    derailing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
(درمورد قطار) از خط خارج شدن، از خط خارج کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The train was derailed five kilometers out of Ghom.
- قطار در پنج کیلومتری قم از خط خارج شد.
- Their stubbornness led to the derailment of the peace negotiations.
- سرسختی آن‌ها منجر به به‌هم خوردن مذاکرات صلح شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد derail

  1. verb go off the rails
    Synonyms: thwart, deflect, crash, hinder, wreck

ارجاع به لغت derail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «derail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/derail

لغات نزدیک derail

پیشنهاد بهبود معانی