امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Derelict

ˈderəlɪkt ˈderəlɪkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    derelicts
  • صفت تفضیلی:

    more derelict
  • صفت عالی:

    most derelict

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
متروک، ترک‌شده به‌وسیله‌ی مالک یا قیم، بی‌سرپرست، کشتی متروکه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a derelict farm
- مزرعه‌ی متروکه
- a derelict house
- خانه‌ی متروکه
- A derelict ship belongs to whoever finds it.
- کشتی متروکه‌ به کسی تعلق خواهد داشت که آن را بیایبد.
- to be derelict
- قصور کردن، کوتاهی کردن
- He was derelict in the performance of his duties.
- او در انجام وظایف خود کوتاهی می‌کرد.
- He too joined a band of homeless derelicts.
- او نیز به دست‌های از ولگردان بی‌خانمان ملحق شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد derelict

  1. adjective careless, negligent
    Synonyms: behindhand, delinquent, disregardful, irresponsible, lax, regardless, remiss, slack, undependable, unreliable, untrustworthy
    Antonyms: careful, caring
  2. adjective deserted, forsaken
    Synonyms: abandoned, castoff, desolate, dilapidated, dingy, discarded, faded, lorn, neglected, ownerless, relinquished, ruined, run-down, seedy, shabby, solitary, threadbare, uncouth
    Antonyms: improved, populated
  3. noun destitute or down-and-out person
    Synonyms: beggar, bum, castaway, dawdler, drifter, floater, grifter, hobo, ne’er-do-well, outcast, renegade, skidrow bum, stiff, stumblebum, tramp, vagabond, vagrant

ارجاع به لغت derelict

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «derelict» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/derelict

لغات نزدیک derelict

پیشنهاد بهبود معانی