امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Designing

dəˈzaɪnɪŋ dɪˈzaɪnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
زیرک، حیله‌گر، حقه‌باز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Her designing behavior in the workplace caused tension among colleagues.
- رفتار زیرک او در محل کار باعث ایجاد تنش در بین همکاران شد.
- a designing employee who undermined his own boss
- کارمند حقه‌بازی که بر ضد رئیس خود تبانی کرد
adjective
طراحی‌کننده، برنامه‌ریزی‌کننده
- a pattern designing machine
- ماشین طراحی‌کننده‌ی الگو
- The designing team created a stunning new logo for the company.
- تیم طراحی‌کننده یک لوگوی جدید جذاب برای شرکت ایجاد کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد designing

  1. adjective plotting, crafty
    Synonyms: artful, astute, conniving, conspiring, crooked, cunning, deceitful, devious, heedful, intriguing, Machiavellian, observant, scheming, sharp, shrewd, sly, treacherous, tricky, unscrupulous, wily
    Antonyms: aboveboard, artless, honest, not clever, unplanned

ارجاع به لغت designing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «designing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/designing

لغات نزدیک designing

پیشنهاد بهبود معانی