امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Desist

dɪˈzɪst / / dɪˈsɪst dɪˈzɪst / / dɪˈsɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    desisted
  • شکل سوم:

    desisted
  • سوم‌شخص مفرد:

    desists
  • وجه وصفی حال:

    desisting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
بازایستادن، دست برداشتن از، دست کشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I wish you would desist from bombarding newspapers with letters.
- دلم می‌خواهد که دست از نامه‌پرانی به روزنامه‌ها برداری.
- The court ordered him to desist from putting his garbage in the street.
- دادگاه به او دستور داد که از قرار دادن زباله در خیابان دست بردارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد desist

  1. verb stop, refrain from
    Synonyms: abandon, abstain, avoid, break off, cease, discontinue, end, forbear, give over, give up, halt, have done with, knock off, leave off, not do, pause, quit, relinquish, resign, surcease, suspend, yield
    Antonyms: carry on, continue, endure, go on, keep on, persevere, restart, resume

ارجاع به لغت desist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «desist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/desist

لغات نزدیک desist

پیشنهاد بهبود معانی