امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Despair

dɪˈsper dɪˈspeə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    despairs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive uncountable B2
نومیدی، یأس، مأیوس شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- There can be much hope (even) in despair ...
- در نومیدی بسی امید است ...
- The wrestling champion's defeat filled everyone with despair.
- شکست قهرمان کشتی همه را غرق در نومیدی کرد.
- Despair is the enemy of hope.
- نومیدی دشمن امید است.
- to make somebody despair
- کسی را نومید کردن
- Have faith in God and despair not!
- به خدا توکل کن و نومید نشو!
- She despaired of even seeing her son again.
- او امیدی نداشت که هرگز دوباره پسر خود را ببیند.
- If you despair, you will fail.
- اگر نومید شوی، موفق نخواهی شد.
- That student's illegible handwriting was my despair.
- خط ناخوانای آن شاگرد حس یأس مرا برمی‌انگیخت.
- After the war, some Germans were overcome by despair.
- بعد از جنگ نومیدی بر برخی از آلمان‌ها غلبه کرده بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد despair

  1. noun depression, hopelessness
    Synonyms: anguish, dashed hopes, dejection, desperation, despondency, discouragement, disheartenment, forlornness, gloom, melancholy, misery, ordeal, pain, sorrow, trial, tribulation, wretchedness
    Antonyms: cheer, cheerfulness, confidence, faith, happiness, hopefulness, joy, joyfulness, trust
  2. verb give up hope
    Synonyms: abandon, be hopeless, despond, destroy, drop, flatten, give way, have heavy heart, let air out, lose faith, lose heart, relinquish, renounce, resign, surrender, take down, yield
    Antonyms: anticipate, expect, have faith, hope, wish for

Collocations

ارجاع به لغت despair

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «despair» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/despair

لغات نزدیک despair

پیشنهاد بهبود معانی